کد خبر: ۹۲۸۳
۲۵ آبان ۱۴۰۳ - ۱۶:۰۰

برکت زندگی لبنیاتی محله فرهنگیان از یمن روضه حضرت فاطمه(س) است

سیدرضا حسینی بین مشتریانش به لبنیاتی حسینیِ با‌انصاف معروف است. مشتری‌هایی که می‌گویند صاحب مغازه به خاطر انصاف و خلق نیکویی که دارد، باعث جذب آن‌ها شده است.

«سه‌سالی می‌شد که جنگ پاپس کشیده بود، اما همچون روز‌هایی که در جبهه پشت فرمان می‌نشستم و رانندگی می‌کردم، هنوز راننده بودم. آن‌هم در یک شرکت خصوصی. روز‌های زندگی‌ام با شغل رانندگی ورق می‌خورد که تصمیم به ساخت انباری در خانه‌ای که از طرف آموزش‌وپرورش به همسرم داده بودند، گرفتم؛ چهاردیواری‌ای که بعد‌از ساخت تبدیل‌به فروشگاهی ۱۸ متری شد و همان فروشگاه بود که ما را پایبند این خانه و محله کرد.

بعد‌ها همین خانه به همت همسرم، متبرک به روضه‌های حضرت فاطمه‌زهرا (س) شد و ۶ سال هر نیمه‌شب میزبان حاج‌آقا صرافیان و مردم این کوچه و کوچه‌های اطرافش بود. مردم ساعت ۳ نصفه‌شب برای دوره قرآن و شنیدن تفسیر حاج‌آقا جمع می‌شدند. از برکت همین دوره سحری بود که تمام خانه را وقف مراسم مذهبی کرده و کار و زندگی‌مان را بیمه کردیم.»

تا قبل‌از اینکه این جملات را بشنویم، فکر می‌کردیم حسینی، کاسب محله فرهنگیان شانس آورده که با راه‌اندازی مغازه‌ای آن‌هم در یکی از کوچه‌های فرعی قاسم‌آباد بازارش سکه‌شده، اما حرف‌های او نشان داد داستان از قرار دیگری است.

 

دوره سحری، ۶‌سال بدون وقفه برگزار شد

کوچه خلوت است و ساکت و جز چند خودرو که از بن‌بست کوچه دور می‌زنند تا خودشان را به خیابان اصلی برسانند و زنان و مردانی که از یک نقطه خارج می‌شوند، چیز دیگری دیده نمی‌شود. برای ما پرسش‌برانگیز نیست، طبق آدرسی که داریم، باید آن نقطه، مغازه‌ای باشد که موردنظر ماست، مغازه سیدرضا حسینی.

برای جلسات سحر، من نیمه‌شب از قاسم‌آباد تا فلکه برق به‌دنبال حجت‌الاسلام صرافیان می‌رفتم 

حسینی بین مشتریانش به لبنیاتی حسینیِ با‌انصاف معروف است. مغازه سردری ندارد، جز یک تابلو که مزین به ادعیه است، اما بسیاری از اهالی می‌دانند که در این کوچه خلوت، فروشگاه و لبنیاتی حسینی قرار دارد که مشتریان فراوان خودش را دارد، مشتری‌هایی که می‌گویند صاحب مغازه به خاطر انصاف و خلق نیکویی که دارد، باعث جذب آنها شده است.

سیدرضا خودش می‌گوید: «خدا اینجا را مدیریت می‌کند و از زمانی هم که بچه‌ها را عروس‌وداماد کرده‌ام، برکتش بیشتر شده است.»‌

می‌گوید خدا به زندگی‌ام آرامش و به کارم برکت داده. معتقد است اینکه مغازه‌اش باوجود قرارگرفتن در کوچه‌ای فرعی، مشتریان زیادی در این سال‌ها داشته، به‌واسطه لطف خدا بوده است. باور دارد که این برکت، منشأگرفته از کار‌هایی است که تاکنون انجام داده؛ هرچند به نظر خودش کار‌های بزرگی نبوده؛ ازجمله برپایی جلسات دوره قرآن، دعا، تفسیر قرآن و صحیفه سجادیه؛ «ابتدای سال‌۸۲ بود که حاج‌خانم تصمیم گرفت سه‌روز روضه حضرت فاطمه (س) را در ایام شهادت ایشان در منزل برگزار‌کند.

با آغاز این روضه‌ها یکی از همسایگان خوابی دید که تصمیم گرفتیم تعداد روز‌های روضه‌خوانی را بیشتر کنیم و از همان موقع تا شش‌سال، هرروز سحر و عصر در خانه دوره قرآن و تفسیر را برپا‌کردیم. زمان جلسات بعدازظهر، پیش‌از نماز مغرب بود و برای جلسات سحر نیز، من هر شب ساعت ۳ نیمه‌شب از قاسم‌آباد تا فلکه برق به‌دنبال حجت‌الاسلام صرافیان می‌رفتم و ایشان را به منزل می‌آوردم تا جلسات را برگزارکند.

خیلی از اوقات از خستگی نای برخاستن نداشتم و خوابم عمیق می‌شد، اما در همان حالت خواب، احساس می‌کردم روی صورتم آب پاشیده شده یا خودبه‌خود چشم بازمی‌کردم که همه اینها از توفیقات خدا بود. طی این سال‌ها، آمدن حاج‌آقا یک شب هم ترک نشد، حتی مواقعی که افراد کمی به جلسه می‌آمدند؛ بابت این آمدورفت و برگزاری جلسه هم هیچ هزینه‌ای دریافت نکرد.»

 

برکت زندگی لبنیاتی محله فرهنگیان از یمن روضه حضرت فاطمه(س) است

 

اینجا یک فروشگاه معمولی نیست

سیدرضا حسینی که در جوانی، کشاورزی در شهرستان کاشمر بوده، در سال ۱۳۶۲ بعداز ازدواج با دخترعمویش، پیشه کشاورزی را کنار گذاشته و به‌واسطه شغل همسرش که معلم بوده، به مشهد مهاجرت می‌کند.

او با آمدن به مشهد به‌واسطه نداشتن شغل، سراغ رانندگی می‌رود. در این بین تا پایان جنگ، به‌صورت مقطعی و به مدت چهارسال در جبهه خدمت می‌کند که در این مدت خرج زندگی مشترکشان با حقوق همسرش تامین می‌شده است.

سال ۱۳۷۱ درحالی‌که راننده کمپرسی بوده، پس‌از ساخت فروشگاهی به مساحت ۱۸‌متر، شروع به فروش شیر فله‌ای با خرید روزی ۵ کیلو می‌کند.

او با راه‌اندازی این مغازه که بخش عمده فروشش لبنیات بوده، به اندازه‌ای کار و بارش می‌گیرد که رانندگی را کنار می‌گذارد و به همین‌کار می‌چسبد. سال ۷۷ مغازه‌اش را ۵۴ متر می‌کند و بعد‌ها به ۱۹۰ مترمربع می‌رساند که تا به امروز در همین اندازه باقی‌مانده است.

او که کارش را از ۲۲ سال قبل در کوچه فرعی واقع در خیابان دکتر حسابی آغاز کرده، نه‌تن‌ها تاکنون مشتری‌هایش کم نشده، بلکه به‌واسطه باانصاف‌بودن و خلق نیکویی که دارد کارش رونق گرفته، به‌طوری‌که حالا او و دو پسرش به‌همراه ۶ کارگر، روزانه جواب‌گوی بیش‌از صد‌ها مشتری هستند.

کاسبی تنها مشغله حسینی در این سال‌ها نبوده است؛ او برنامه‌های دیگری هم در زندگی‌اش دارد که برپایه اعتقادات دینی او شکل گرفته و به شغلش، رنگ و بوی فرهنگی‌مذهبی داده است.

حسینی که سال‌هاست خانه‌اش را وقف مراسم مذهبی کرده، اقلامی همچون سیگار، نوشابه، پفک و چیپس را که برای سلامتی مضر هستند نمی‌فروشد، در زمان اذان ظهر و مغرب با ۲۰ دقیقه تعطیلی، داخل مغازه‌اش نمازجماعت برپا می‌کند و با اختصاص بخشی از دیوار مغازه به عکس‌های شهدا، سعی کرده نام و یاد و رشادت‌های آنان را زنده نگه دارد.

او که بعداز گذشت ۲۲‌سال، حالا با رونق کارش و کارگرانی که دراختیار دارد، می‌تواند مدیریت مغازه را عهده‌دار باشد، هنوز همچون کارگرانش هر روز لباس کار می‌پوشد و هر کاری از فروش گرفته تا جاروزدن و تمیزکردن مغازه را انجام می‌دهد.

حسینی اقلامی همچون سیگار، نوشابه، پفک و چیپس را که برای سلامتی مضر هستند نمی‌فروشد

 

من از منفعت آن گذشتم، شما از ضررش بگذرید

خودش می‌گوید تصادفی بوده که کاسب شده و بعداز آن هم، استارت بسیاری از کار‌ها را همسرش زده است. خاطرش هست که سال‌های شروع کار مغازه، هر نوع اجناسی را می‌فروخته و تفاوتش با سایر جا‌ها فقط در تخفیف کالا‌ها بوده، اما بعداز سه سال همسرش سیده‌صدیقه رضوی، ایده جدیدی مطرح می‌کند؛ «حاج‌خانم پیشنهاد‌کرد از قید فروش سیگار که ضرر زیادی دارد، بگذریم.

این شد که در اولین اقدام، روی برگه نوشتیم «من از منفعت آن گذشتم، شما از ضررش بگذرید». جمله کوتاهی که بعداز چند روز تعداد مشتریان را خیلی زیاد کرد. بعداز مدتی اعلام‌کردند باید تمام مغازه‌دار‌ها برگه قیمتی شیر‌ها را که آن زمان کوپنی توزیع می‌شد، جلوی دید مشتریان بگذارند که کسی این کار را نکرد، اما من برگه را پشت شیشه چسباندم و بعداز چند روز، مشتری جدیدی که شناختی به او نداشتم، وارد مغازه‌ام شد و با خواندن آن، گفت مشخص است تو کاسب باانصافی هستی که این برگه را چسبانده‌ای.

او به اندازه‌ای از صداقت من در کاسبی خوشش آمد که نشانی داد تا بروم و کوپن قند و شکر برایم تهیه کند تا این جنس را نیز کوپنی بتوانم بفروشم.» حالا اگر وارد مغازه‌اش شوی، خبری از سیگار، پفک، چیپس و نوشابه نیست؛ علاوه‌بر‌آن تابلویی را می‌بینی که رویش نوشته: عسل، خرما و توت خشک جایگزینی مناسب برای قند و شکر است.

 

قرعه به نام ما افتاد

«در دهه ۶۰ و زمانی که شرکت تعاونی مسکن آموزش‌وپرورش، درحال ساخت خانه برای فرهنگیان در  قاسم‌آباد بود، بیشتر خیابان‌های این محدوده خاکی بود. باوجوداین من و همسرم، هرازگاهی به محل خانه‌ها سر می‌زدیم و از دور نگاهشان می‌کردیم.

جالب اینجاست که  همیشه، بدون دلیل به همین خانه فعلی که وقفش کرده‌ایم، سر می‌زدیم. زمانی که ساخت‌وساز تمام و قرعه‌کشی انجام  شد، قرعه همین خانه به نام ما افتاد.»

حسینی که این خاطره را با شور و هیجان خاصی تعریف می‌کند، ادامه می‌دهد: «بعداز ساکن‌شدن در این خانه، خیلی چیز‌ها به‌دست آوردیم و زمانی‌که در سال ۸۶ ملک دیگری در نزدیکی مغازه خریدیم، تصمیم گرفتیم این خانه را که در کنار مغازه قرار دارد، وقف مراسم مذهبی کنیم.»

طی این سال‌ها برنامه‌های مذهبی بسیاری در این خانه برپاشده و درحال حاضر نیز به همت همسرش، چهارشنبه هرهفته ساعت ۷ و نیم صبح جلسات قرآن بانوان برگزار می‌شود که گاهی تعداد شرکت‌کنندگان به ۱۰۰ نفر هم می‌رسد. به گفته حسینی، برجسته‌ترین مراسم این خانه وقفی، مربوط‌به دهه فاطمیه است و آنها قصد دارند اگر در آینده امکانش فراهم شد، مهد قرآن نیز در این خانه راه‌اندازی کنند.

 

۲۲ سال است سیرخواب نشده‌ام

روپوش سفیدی دارد که چرک‌مردگیِ رویش مشخص می‌کند پشت‌میزنشین مغازه نیست و وقتی جویای این‌همه کار بعد‌از ۲۲ سال مغازه‌داری می‌شویم، عنوان می‌کند: «باورتان می‌شود من ۲۲ سال است سیرخواب نشده‌ام، زیرا از زمان راه‌اندازی مغازه تا همین چند ماه قبل، هر روز صبح بین ساعت ۵:۳۰ تا ۶ صبح درِ مغازه را باز می‌کردم و به‌جز چندساعت استراحت در بعدازظهر، سرپا بودم و  شب بین ساعت ۱۱ و ۱۲ خانه برمی‌گشتم.

حالا که توان جسمی‌ام کم‌شده و پاهایم خسته می‌شوند، ساعت ۷ صبح کرکره را بالا می‎دهم. ۷۰ سال عمر به یک چشم برهم‌زدن می‌گذرد، پس همان‌بهتر که آدم همیشه درحال فعالیت و خدمت به خلق خدا باشد، به‌ویژه اینکه کسب کاسب سحرخیز خیلی برکت دارد.»

 

برکت زندگی لبنیاتی محله فرهنگیان از یمن روضه حضرت فاطمه(س) است

 

دزدگیر محله

«چند سال قبل، وقتی صبح زود برای تهیه شیر می‌رفتم که توسط ماشین شیر در چند کوچه بالاتر آورده می‌شد، دو نفر از کنارم رد شدند که مشکوک به‌نظر می‌رسیدند. من توجهی نکردم و راهم را ادامه دادم. بعد‌از تهیه شیر، وقتی به مغازه رفتم، متوجه شدم در باز شده و مقداری از اجناس به سرقت رفته است.

حدسم درست بود و همان دونفر که صبح از کنارم رد شده بودند، دست به دزدی زده بودند. دنبالشان رفتم و چند کوچه دورتر پیدایشان کردم. بعد هم آنها را تحویل پلیس دادم. چندبار دیگر در محله دزد گرفتم و به همین خاطر در محله به دزدگیر معروف شدم.»

 

بعد‌از ۲۲ سال مغازه‌داری، هنوز دخلمان را نشمرده‌ایم

جویای میزان دخلش می‌شویم که درواقع زندگی ۱۰‌نفری از آن می‌چرخد و حسینی در پاسخ می‌گوید: «بعداز ۲۲ سال مغازه‌داری هنوز دخلم را نشمرده‌ام.» از گفتن این نکته نمی‌توان گذشت که مشتریانی از نقاط مختلف شهر، از مغازه حسینی خرید می‌کنند.

مغازه‌ای که جنس خارجی نمی‌فروشد، چراکه کاسبش معتقد است هرآنچه نیاز مردم است، نمونه داخلی دارد. علاوه‌براین، در مغازه حسینی با دستگاه‌های مختلف چندین محصول لبنی ازجمله کره و ماست و دوغ، از شیر تولید می‌شود.

 

ظهر و شب، در داخل مغازه نماز جماعت برپا می‌کنیم

یکی از ویژگی‌های متمایز این کاسب محله فرهنگیان، برگزاری نماز جماعت در داخل مغازه است. نمازی که گاهی تعدادی از اهالی و حتی مشتریان به صف‌های آن می‌پیوندند.

حسینی گریزی به چندین سال قبل می‌زند و می‌گوید: «سال ۸۴ بود که تصمیم گرفتم به‌خاطر کارگران مغازه، نماز را در همین جا به جماعت برپا کنم و از همان زمان تاکنون، هم‌زمان‌با اذان ظهر و مغرب مغازه ۲۰ دقیقه برای اقامه نماز تعطیل است.»

این کاسب معتقد است برکت اصلی زندگی و کار و کاسبی، در به‌جا‌آوردن واجبات دینی است؛ ازهمین‌رو سعی می‌کند در محل کارش این موارد را رعایت کند. به‌عنوان نمونه افراد بدحجاب را پذیرش نمی‌کند و درهمین زمینه هم تابلویی بر ورودی در مغازه چسبانده. خودش دراین‌باره می‌گوید: «من باور دارم خدا بنده‌ای را بد خلق نکرده و فقط عمل فرد بد می‌شود.

ازهمین‌رو نباید کسی را بی‌ارزش شمرد و اگر تابلویی درباره حجاب نصب کرده‌ام، در راستای امر به معروف و نهی‌از منکر است. اگر فرد بدحجابی وارد مغازه شود، هیچ وقت با او برخورد بدی نمی‌کنم و با محبت امر به معروف را انجام می‌دهم.

بعضی‌ها می‌پذیرند و برخی هم ناراحت می‌شوند و گاه با گفتن بدوبیراه از مغازه خارج می‌شوند. مهم این است که خوشبختانه بعد از دو دهه فعالیت، دیگر خیلی از مشتری‌ها به این موضوع پی‌برده و با حجاب درست به مغازه ما می‌آیند.»

او ادامه می‌دهد: «همه ما در هر موقعیت و شغلی که هستیم، باید در حفظ شعائر و احکام اسلامی در حد خودمان تلاش کنیم. به عنوان نمونه حالا که بیشتر مغازه‌ها تلویزیون دارند، اگر هنگام پخش اذان به‌جای خاموش‌کردن یا انتخاب شبکه دیگر، همان اذان را پخش کنند یا آنهایی که پشت چراغ قرمز هستند، همین کار را انجام دهند تا مردم این لحظه را درک کنند، فرهنگ‌سازی خوبی برای درک اوقات نماز و متوجه‌کردن مردم به اقامه نماز اول وقت می‌شود.»

سیدرضا باور دارد که برکت مغازه‌اش از لطفی است که خدا در حق او داشته؛ «یک کاسب نباید در شغلش، فقط به فکر سودبردن خودش باشد، بلکه باید جلب رضایت مشتری و منفعت او را هم درنظر داشته باشد؛ چراکه سود اصلی را یکی دیگرمی‌دهد.»

 

* این گزارش چهارشنبه، ۲۰ اسفند ۹۳ در شماره ۱۴۱ شهرآرامحله منطقه ۱۰ چاپ شده است.  

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44